غم مرگ پدر غم کمی نیست جگر میسوزد و درد کمی نیست پدر زیبا گل باغ وجود است که بی او زندگی جز ماتمی نیست |
شعر پدر 101 |
پدر در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید سراسر همچو شمعی بی نفس آهسته میگرید تویی در خاطر ناشاد ما، تا آخرین لحظه به یادت چشم ما، چون ساغر بشکسته میگرید |
شعر پدر 102 |
کاش آن شب را نمیآمد سحر کاش گم میشد در راه پیک بد خبر تا پدر رفت آن سحر از پیش رو بی نشان را خاک تیره شد به سر |
شعر پدر 103 |
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز |
شعر پدر 104 |
صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا در بوتهی صبر امتحان کرد مرا هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا |
شعر پدر 105 |
پدرم قامت تو تکیه گاهی بود مرا گفته هایت چو چراغی به رهی بود مرا رفتی از دیده و داغت به دل ماست هنوز هر کجا مینگرم روی تو پیداست هنوز |
شعر پدر 106 |
نمک بر زخم من شیرینتر از خواب سحر گردد جگرها خون شود تا که پسر مثل پدر گردد پدر در کودکی دست پسر گیرد به امیدی که در پیری پسر دست پدر گیرد |
شعر پدر 107 |
روح پاکت با امیرالمومنین محشور باد خانه قبرت ز الطاف خدا پر نور باد ای چراغ زندگانی، ای پدر یادت بخیر خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد |
شعر پدر 108 |
پدر ای آیت عشق خدایی گل خوش بوی باغ آشنایی از آن ساعت كه رفتی در دل خاک دلم می سوزد از درد جدایی |
شعر پدر 109 |
پدر جان یاد آن شبها که ما را شمع جان بودی میان نا امیدیها چراغ جاودان بودی برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی |
شعر پدر 110 |
موضوعات كلي سايت